سفارش تبلیغ
صبا ویژن
blogshttp://www.persianyahoo.com/weblogs/">Templates for your bloghttp://www.persianyahoo.com/blogtemplates/">persianbloghttp://www.parsiblog.com/">persianyahoo
اگر مستحبات واجبات را زیان رساند بنده را به خدا نزدیک نگرداند . [نهج البلاغه]
خرداد ماه 84 - زمزمه های تنهایی
http://www.persianyahoo.com/">
رامتین و سیتا

 سلام

امروز وقتی خواستم ایمیلمو چک کنم خیلی خوشحال شدم
 میگی برا چی آخه دیدم که یه  نامه با محتوای زیر  رسیده:


بنام خدا

((پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی))

مدیر محترم وبلاگ زمزمه های تنهایی
 در تاریخ  سه‏شنبه 24 خرداد 1384 وبلاگ شما بعنوان وبلاگ روز در صفحه اصلی پارسی بلاگ انتخاب شده است. موفق باشید.

 
با تشکر        
مدیریت پارسی بلاگ

((پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ فارسی)) 


این اولین باریست که وبلاگ ما   به عنوان وبلاگ روز شناخته می شه و خلاصه آقایون پارسی بلاگ به ما لطف دارند

.........................................................................

این را هم تقدیم میکنم به تمامی برو بچ پارسی بلاگ که یه کمی رو این مطلب((دو رنگی)) فکر کنند

 

مردان خدا دور دنیا را گردیدند
نامردند که مردی را به دوران دیدند
ندیدم یک رنگ تر از تخم رنگی
وقتی شکستم دو رنگش دیدیم

.............................................................................

شما عزیزان ما را با نظراتتون در هر چه بهتر شدن وبلاگ یاری کنید

 در صورت درخواست شما با تبادل لینک موافقم...

.........................................................................

http://www.cloob.com/browse.php?id=49391                  سیتا و رامتین در کلوب

موفق باشید
یا علی

دوست دار شما ((سیتا و  رامتین))


موضوعات یادداشت
سه شنبه 84 خرداد 24 ساعت 3:46 عصر

رامتین و سیتا

 

چه خوب شد که رفتی ... از اولین روزی که دیدمت فقط یک لبخند را به خاطر دارم . روز ثبت نام توی صف بودی . مغرور و خوددار . اما من از همان وقت شیطنت می‌کردم و شنگول خیلی دخترهای دیگر هم آنجا بودند ، اما فکر کنم از همان اول تو بودی و دیگران رهگذر بودند . به هر کدام یک چیزی می‌گفتم اما چشمم پیش تو بود . نمی‌دانم فرمها را چطوری پر کردم و بعداً فهمیدم که در یکی از آنها نوشته‌ام که کمک هزینه نمی‌خواهم ؟! باید به انقلاب می‌رفتم که نرفتم . راننده با صدای آوازه‌خوانی که توی ضبط می‌خواند سوت می‌زد و من هم به طرز ابلهانه‌ای دلم را به شعرهای صد تا یک غاز سپرده بودم تو آمده بودی و دلم به شدت می‌زد . آن شب گذشت و دانشگاه و کلاس و ترم و واحد و استاد و اتاق 201 و 405 و 102 و کتابخانه و سلف و آزمایشگاه و هزار داستان دیگر . اینها همه به کنار و یک سلام و علیک معمولی و یک لبخند و یک شب نخوابی و با چشمان پف کرده سر کلاس صبح چرت زدن و تو آمده بودی و همه چیز رفته بود . سه ساعت با سشوار با موها ور رفتن و ده ساعت برای خریدن یک پیراهن بالا و پایین رفتن . و کل تهران را گشتن . سه ساعت زیر باران قدم زدن و سرما خوردن و سینوزیت گرفتن و چهار ساعت با تو قدم زدن و از کار و زندگی ماندن . تو آمده بودی و زندگیم را به هم زده بودی و چه شیرین بود لحظه‌هایی که همه چیز را یک طور دیگری می‌دیدم و با یک لبخند تو یک هفته شاد بودم و بعد هم دلهره و دلپیچه و چهار ساعت به دیوار خیره شدن و آه کشیدن و غذا نخوردن و از همه‌ی این کارها لذت بردن که در میان جمع بودن و نبودن ، عجب لذتی دارد عاشق شدن و صد کیلومتر خیابان‌ها را متر کردن و زمان را نفهمیدن . گریه کردن و بی‌دلیل خندیدن. چه خوب شد که رفتی و چه خوب شد که سه چهار ماه بیشتر طول نکشید . که حالا هیچ موسیقیِ سرهم‌بندی شده‌ای را گوش نمی‌کنم و از هیچ تصویر مهملی لذت نمی‌برم که دیگر مثل مجسمه ده ساعت به دیوار خیره نمی‌شوم و شبها زود می‌خوابم که ده تا کتاب خوب خواندم و اگر این کار آخری را تمام کنم به اندازه یک نمایشگاه کار دارم و زندگیم از این رو به اون رو شده . نقاشی‌هایی کشیده‌ام که خودم هم باورم نمی‌شوم . رویاهایی که حتی از تو با تو بودن هم شیرین‌تر و قشنگ‌ترند و همه‌ی اینها بعد از    آن ساعت‌های علافی عاشق بودن سپری شد اتفاق افتاد و چه خوب شد که رفتی که دیگر پا به پای تو توی خیابان‌ها و توی کافی‌شاپ‌ها و پای ویترین مغازه‌ رژه نمی‌روم که هر حرفی را صد بار بزنم و از رنگ صندلی‌های ماشینتان بپرم به مهمانی سال گذشته‌ی دختر عمه‌ام و همه اینها به خاطر لذت هم‌صحبتی با تو ... که هی قهر و ناز و زنگ زد یا بزنم یا نزنم بهتر است و ده تا واحد بیفتم و تمام پولهایم را خرج قهوه و سان‌کیک و چایی‌گلاسه کنم و دلم خوش باشد که عشق و عشق‌بازی ... اولیم مقاله را نوشته‌ام و کلی کار روی سرم ریخته و با استادها بحث فلسفی می‌کنم و دو تا کتاب خوانده‌ام از وقتی که تو رفتی و به جای شعرهای ارپیت وهی قلم را توی انگشت چرخاندن چهار تا داستان خوب نوشته‌ام و چه خوب شد که رفتی که نمره‌هایم از 17 پایین‌تر نمی‌آیند و همه یک جور دیگر نگاهم می کنند . ته دلم یک غمی ‌دارم که وقتی می‌آید و می‌روم بیرون تنهای تنها کلی لذت می‌برم که حتی لذتش از آن موقع که با هم بودیم هم بیشتر است . پسرها و دخترها را می‌بینم که می‌آیند و از کنارم رد می‌شوند و می‌روند . لابد می‌گویی که چه لذتی از دنیا می‌برند راست می‌گویی دیوانه و شیدا هستند مثل خودم تو آمده بودی و زندگیم را به هم زده بودی یک آدم بی‌مصرف و لاابالی شده بودم و فقط آینه و تو و خیابان و عشق و بی‌خیال همه چیزهای دیگر تو آمده بودی و زندگیم را به هم ریخته بودی ... چه خوب شد که رفتی

http://www.cloob.com/browse.php?id=49391  سیتا در کلوب


موضوعات یادداشت
سه شنبه 84 خرداد 24 ساعت 7:32 صبح

رامتین و سیتا

 

در گشت و گذارهایی که در اینترنت داشتم، به بحث جالبی در یکی از انجمن های  سایت کلوب برخورد کردم که از لحاظ دغدغه و تفکر شباهت زیادی با شرایط و تفکرات ایرانی داشت. بد ندیدیم که  این شماره را به بخشی از این گفتگو  اختصاص دهیم؛ البته به دلیل زیاد بودن موارد مندرج تنها به ذکر چند مورد اکتفا کرده ایم...

با سلام به همگی،
این روزها کسانی وجود دارند که از زندگی غربی تقلید کرده و بر داشتن آن چیزی که آنها «دوست دختر یا دوست پسر» می‌نامند، اصرار می‌ورزند. برخی می‌گویند که این امر ضرورت ندارد، در حالی که افراد دیگری وجود دارند که معتقدند نداشتن چنین دوستی غیرطبیعی و نشانه عدم اجتماعی بودن فرد است. ‌اما از طرف دیگر بعضی می‌گویند که معنای دوست دختر و دوست پسر در جامعه عرب متفاوت از مفهوم غربی آن است.
در واقع بیشتر مردم با این مورد موافق نیستند و من یکی از آنها هستم. من یک برنامه تلویزیونی دیدم که در آن به همین موضوع می‌پرداختند و دو مهمان در آن شرکت داشتند: خانمی که با پیش زمینه‌ی سنتی و آقایی که با پیش زمینه‌ی مذهبی به گفتگو می‌پرداختند.
دوست دارم شما نیز در این بحث شرکت کنید و از هر دو منظر به قضیه بپردازید. کسانی که با داشتن چنین دوستانی موافقند منظور و معنای مورد نظر خود و محدودیت‌های این روابط را نیز عنوان کنند.

با تشکر، سیتا و رامتین

این نوشته های زیر هم در یک نظر سنجی در سایت کلوب به بحث گذاشته شده  

ماجود رامسیس: 
سیتا عزیز، به نظرم این مبحث خیلی مهمی است، اما فکر می‌کنم نباید اینقدر مورد اهمیت قرار بگیرد؛ چون به نظرم روابط دختر و پسر مادامی که حد و حدود خود را دارد، مشکلی نخواهد داشت. من به شخصه با همه به یک شکل برخورد می‌کنم. فکر می کنم موضوع مهمتر روابط فاسد یا ناصحیح  دختر و پسر است، نه هر روابطی. آنچه گفتم از دیدگاه سنت بود... فکر می کنم دیدگاه مذهب خیلی بسته است؛ ما در این دنیا همه خواهر و برادر هستیم و گاهی شناختن همدیگر خوب است، اما هر رابطه‌ی خارج از محدوده‌ای اشتباه است...

عبیر عادل:
از آنجایی که این موضوع اهمیت دارد پس باید مورد توجه قرار بگیرد؛ زیرا نوجوانانی هستند که به اشتباه و بدون محدودیت در مورد این روابط فکر می کنند؛ بنابر این آنها باید درباره راه درست آن راهنمایی شوند.

مونا الکلیوبی:
سلام به همه؛ سیتا، به نظرم تو روابط عادی دختر و پسر را بخث نمی کنی. قضیه در رابطه با روش غلط بعضی نوجوانان در این روابط است که گاه به روابط عاشقانه هم می‌انجامد. من هم آن برنامه را تماشا کرده‌ام، اما بیا این به طور منطقی به موضوع بپردازم:
این روابط معمولا در پایان به شکست می‌انجامند. وقتی دو طرف قطع رابطه کرده و از هم جدا می شوند، دچار ناامیدی و حالت بدی می‌شوند که ممکن است زندگی آنها را خراب کند...
علاوه بر این، وقتی یک نفر بعد از دوستی با 5 یا 6 دوست جنس مخالف ازدواج می‌کند، همسر خود را با دوستان سابقش مقایسه می‌کند. مطمئنا، او معایب زیادی را در همسر خود خواهد یافت و از او ناراضی خواهد شد. خوب... حالا نظر تو چیه؟!

منت‌الله مجدی:
سلام سیتا، راستش من نمی‌توانم چنین روابطی را تاب بیاورم، چون من رو به این فکر می‌برد که چقدر این زوج‌ها احمق‌اند. متاسفم، اما چرا آنها صبر نمی‌کنند تا عاقلتر شده و از عهده ازدواج و نامزدی بر بیایند...
در حقیقت، من نه از جنبه سنت و نه از جنبه مذهب، این روابط را قبول ندارم. از آنجایی که مورد حمله قرار خواهم کرفت، بهتر است بیشتر از این حرف نزنم!

مونا محفوظ:
من با روابط با جنس مخالف تا زمانی که تاثیر منفی بر زندگی درسی، زندگی اجتماعی، بر روی آینده فرد نداشته باشد، مخالف نیستم... علاوه بر این، نوعی حمایت احساسی است... تنها به خاطر اینکه اسم دوست دختر یا دوست پسر بر آن گذاشته می‌شود، موضوع خاصی نیست! من خودم هیچ دوست پسری ندارم... اما برایم مهم نیست که افراد دور و برم و حتی دوستان نزدیکم در صورتی که احساس بهتری پیدا می‌کنند چنین روابطی داشته باشند!
آه... ضمنا اگر موضوع را غربی هم کنیم، به معنای بد بودن آن نیست و ارزش آزمودن و اندیشه کردن به آن را دارد....
اما هر وقت ک هفکر می‌کنم، به این نتیجه می‌رسم که اغلب ما از «بله» گفتن چشم و گوش بسته لذت می‌بریم، بدون اینکه فکر کنیم آیا واقعا باید بله بگوییم یا نه...!

اکستازی:
مونا، متاسفانه در بعضی موارد در اشتباه هستی. آنهایی که جواب نه داده‌اند منظور خودشان را به وضوح اعلام کرده‌اند و یا شاید مطالب آنها را بادقت نخوانده‌ای... به هر حال نقطه نظر خود ت را هم مشخص نکرده‌ای... منظورم این است که این روابط در نظر تو چگونه‌اند و آیا محدودیتی برای آنها قائل هستی؟ منظورت از راحتی افراد چیست؟ مورد دیگر اینکه آمریکایی بودن یا نبودن امر موضوع بحث ما نیست... و برای بله و خیر هم بحث نمی‌کنیم، بلکه داریم بر سر یک موضوع بحث می‌کنیم تا ببینیم بهترین و درست‌ترین کار ممکن چیست... لطفا در جوابت دین را هم لحاظ کن و در مورد مثال‌هایی مثل اینکه مادرم اینطور، یا برادرم آنطور... چه می‌شد اگر من هم... اگر به همسرم بگویم چه؟!!!

ایمان الصبایی:
سیتا عزیز، از اینکه چنین موضوع مهمی را به وجود آوردی تشکر می‌کنم؛ موضوعی که یک موج موافق بر اساس تفکر دنیای مدرن و موج دیگر مخالفینی بر مبنا دین برانگیخته است.
اولا، برای بحت در مورد چیزی باید آنرا تعریف کرد؛ دوست دختر یا دوست پسر چیست؟ طبق زندگانی غربی همانند دین ما، این دوستی‌ها برگرفته از روابط غیرقانونی هستند. اما با توجه به زندگی اعراب، این معنا می‌تواند هم بر مبنای دین و هم عرف اصلاح شود؛ یعنی یک ازتباط برادرانه، در حیطه ممحدودیت‌های دین، بین دختر و پسر برقرار شود. و حدود این روابط در شرع که پرسیده بودی، فکر می‌کنم کاملا روشن هستند و هر کسی می‌تواند درست و غلط را تشخیص بدهد و نباید تحت تاثیر نقطه نظرات دیگران قرار بگیرد.
بنابر این من با منت‌الله مخالفم، چون او تنها یک بعد قضیه را می‌بیند، بعد منفی آن را. سایر ابعاد چطور، مثلا در یک دوستی واقعی و حتی خواهر و برادری، دوستی مبتنی بر احترام متقابل، درک متقابل، مراقبت متقابل، و در حیطه موازین شرعی و قوانین کشور؟!  البته اینها احتمال روابط غلط را رد نمی‌کند، اما بستگی به شخصیت افراد دارد که آیا در پایبندی به دین اصرار دارند یا نه... که اگر مقید نباشد، بدون داشتن دوست دختر یا دوست پسر هم احتمال گناه کردن را دارد.
بنابر این فکر می‌کنم این موضوع باید با نظارت دقیق یک راهنما و با ذهنیت باز مورد بحث قرار گیرد، نه با یک ذهنیت خشن و تند...

http://www.cloob.com/browse.php?id=49391  سیتا در کلوب



موضوعات یادداشت
سه شنبه 84 خرداد 24 ساعت 7:23 صبح

خانه مدیریت شناسنامه ایمیل
موضوعات
168707: کل دوستان
4 :کل دوستان امروز
آرشیو
لوگوی خودم
خرداد ماه 84 - زمزمه های تنهایی
جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

اشتراک
 
لوگوی دوستان گلم
لینک دوستای گلم
حضور و غیاب
آهنگ وبلاگ
طراح قالب

RoboCounter: free web counter
Online Nursing School

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سفارش تبلیغ
صبا ویژن