تا وقتي توانائي داشتم دركش نكردم.وقتي دركش كردم كه ديگه توانائي نداشتم.قلبم رو ميگم.اگه بارون رو دوست داري بيا پيش من.دوباره سحر باران باريد.....
!............!گريستن را همچون تمنايي نا ممكن و محروم اموخته ام..و من ان پرنده ترد و نازك بالم..تا كي مجال پريدن در اسمان فلزي دارم؟ گويا تارك دنيا شده ام!و بهترين نماد دلتنگيم باران.و تمام تلاش خود را با سكوتي مات و غمگين عقيم گذاشتم و من.همه چيز داشتم و اكنون هيچ ندارم.بر گشته ام به زندگي عادي ام.رسيدگي به تنهايي ها!www.darya1384.persianblog.com
واقعا زيبا بود
پيش منم بيا...
منطظرم
خدا نگهدار.....